شروع وبلاگشروع وبلاگ، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

کوچولوی آرزوهام

خــــوابـــتــو دیـــــدمــــ

1395/6/10 16:58
337 بازدید
اشتراک گذاری

خــــوابـــتــو دیـــــدمــــ

اومدی تو خوابم.....خودت بودی.... خوده خودت....

خیییییییییلی نی نی بودی

خییییلی کوشولو بودی

مثه یه جوجه طلایی

کوچولوی آرزوهام تو یه دختر بودی .....یه دختر خیییییلی دوست داشتنی

اصلا شبیه بچگی هام نبودی ....پوستت روشن نبود.... موهاتم طلایی نبو....د ولی شیرینیت بی نهایت بود..... بی نهاااااااااابت

بغلم بودی

بغل خود خودم

حتی تو خوابم دلم نمیومد یه لحظه ازخودم جدات کنم

محکم بغلت کرده بودم

خیییییلی آروم بودی... اصلا گریه نمی کردی

مامانم بهم گفت چه بچه آرومیه

خیلی راحت خوابوندمت

مثه فرشته ها خوابیده بودی

بعدم که بیدار شدی اصلا گریه نمیکردی

نگاهت خیلی معصومانه بود

عاشق معصومیت چشمات و آرامش وصف ناپذیرت شده بودم

 از نقش بستن چهره نازت تو خیالم، یه لبخند هندوونه ای میاد رو لبم

تو منو عاشق ترم کردی

من همش عاشق ترت میشم

خدای من خیلی بزرگه

همون که از من مهربون تره

همون که تو رو میده به من

یه روز میاد که تو نه خوابی نه خیالی و نه رویا

یه واقعیتی

یه واقعیت خیلی شیرین

تو میای و برای همیشه برای من می مونی 

من به بزرگی خدای خودم ایمان دارم

تو رو به من میده

ان شاء الله. ....  

 

 

پسندها (4)

نظرات (0)